عرب تند تیز

انس بن مالک خدمتگزار پیامبر گرامی اسلام (ص) می گوید . روزی با پیامبر از صحرا به شهری می امدیم واز عربی که پهلوی بارهایش ایستاده بود گذشتیم. مرد عرب همین که مارا شناخت . بی ادبانه جلو دوید وبی انکه سلامی واحترامی کند. گوشه عبای پیغمبر را گرفت وبه شدت کشید .طوری که گردن پیغمبر از فشار کنار عبا خراشیده شد ایستادیم .مرد عرب گفت یا محمد با این دوشتر خدا که در دست تو است .بار مرا به شهر برسان. شترها که مال تو یا پدرت نیست.

پیمبر لحظه ای ساکت ماند. یعد فرمود.مال ها همه مال خداست وما بنده خداییم . ولی با این رفتاری که کردی وگردن مرا این طور آزرده کردی آیا از مکافات آن نترسیدی ؟

عرب گفت نه

پیغمبر فرمود چرا نه؟

مرد عرب گفت برای اینکه میدانم تو بدی را با بدی تلافی نمی کنید

پیغمبر خندید وگفت الحمدلله

ودستور داد بارهای جو وخرمای اورا بر شترها بار کردیم وخود پیاده تا مقصد راه رفتیم

 قران سوره قلم ایه 4

چه نتیجه ای از این حکایت می گیرید لطفا در اظهار نظرتان بیان کنید

منتظر نظر شما هستم

دوست خوبم سلام

سلام دوست خوبم از این به بعد تصمیم گرفته ام وبم رابا موضوع قصه های خوب وحکایتهای اموزنده اژپ کنم

امید وارم مورد استفاده قرار بگیرد

از همه شما عزیزان ودوستان خوبم خواهش میکنم با اظهار نظر در باره مطالبم من را کمک کنید

خدایا من رو ببخش

خدایا من رو ببخش که همیشه ازت طلبکارم ...
 
چرا ؟!
 
نمیدونم شاید فکر میکنم :  " چون بهم لطف کردی و منو آفریدی ، مدیون من شدی ! "
 
خدایا ببخش که همیشه به فکر معامله کردن با تو بودم : ... " خدایا اگه فلان کارو واسم انجام بدی ... منم قول میدم که فلان و بهمان ... "
 
خنده ام میگیره شاید هم گریه ، تو میدونی که نمیتونم سر قولم بمونم؛ ولی جوابم رو با محبتت دادی ... خدایا آخه چرا ؟

خدایا من دردونه ی مخلوقاتتم و شاید به همین خاطر ننر بار اومدم ...
 
خدایا من باهات کلی حرف دارم و تو هم همیشه برام وقت داشتی و داری
 
خدایا من فکر میکنم تو خیلی عاشقم بودی و هستی
 
تو هزاران  نشونه برام فرستادی
 
تو اینقدر عاشقم بودی و هستی که شریف ترین انسانها رو برای رسوندن پیغامت برام انتخاب کردی و فرستادی ، و بهترینشون، همونی که از ابتدا به امین بودن معروف بود ...
 
خدایا تو خیلی بهم پوئن و امتیاز دادی، ولی من دارم می بازم
 
من دارم به خودم می بازم ...
 
باختی بزرگتر از این وجود داره که فقط وقتی سر و کله ام دور و برت پیدا میشه که دچار مشکلی شده باشم ؟
 
خدایا این دستهای منه
 
همونی که همیشه بطرفت درازه
 
و این هم سری که جلوی همه خم شده
 
ولی افسوس از یکبار طاعتِ با صداقت برای اطاعت
 
خدایا ... این منم ... اشرف مخلوقاتت ... جانشین تو بر روی زمین ...
 
همونی که وقتی منو آفریدی خودت رو احسن الخالقین نامیدی
 
خدایا من دارم به خودم می بازم
 
خدایا دستم رو بگیر ...
 
دست کسی رو که
 
امیدی به طاعت ناچیز و ریایی خودش نداره ...

نماز یاری کننده قوی و پناهگاهی برای انسان ها

«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»، (بقره 45)، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگاه با امر مشکلی روبرو می‌شدند که باعث هم و غم وی می‌شد، از نماز و روزه مدد می‌گرفتند، همچنین امام علی علیه‌السلام هم هرگاه امری ایشان را به وحشت می‌انداخت، به نماز می‌ایستاد و می‌فرمود: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ».

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هنگامی که با غمی از غم‌های دنیا روبرو شوید، وضو بگیرید و به مسجد رفته نماز بخوانید و از خدا دفع آن اندوه را بخواهید، زیرا فرموده «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ»، بدیهی است توجه به نماز و راز و نیاز با خدا نیروی معنوی تازه‌ای در انسان ایجاد می‌کند و او را در مقابله با مشکلات نیرو می‌بخشد. (مجمع البیان 1/158)

بعد از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، خاکسپاری ایشان بر حضرت امیر بسیار سخت و گران آمد و آن حضرت از نماز مدد گرفت، نوشته‌اند: صلی رکعتین (ناسخ التواریخ زندگانی حضرت فاطمه 1/232)، همچنین هنگام به خاکسپاری حضرت علی علیه‌السلام، امام مجتبی و امام حسین علیهما‌السلام از نماز مدد گرفتند و هر کدام در کنار قبر آن حضرت دو رکعت نماز خواندند.(منتهی الامال 1/346)، اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در شب و روز و ظهر عاشورا از نماز مدد گرفت، حتی هنگام دفن علی اصغر(ع) بر پیکر آن شهید معصوم نماز خواندند و از نماز استعانت گرفت (مقتل محرم مترجم ص 332) یا حضرت زینب کبری علیها‌السلام در شب عاشورا و در شب یازدهم محرم و در راه شام از نماز مدد گرفت.

زندگی پیامبر گرامی اسلام (ص)

زمان سال ولادت و دوران حمل

کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 151

نویسنده: جعفر سبحانى

شاید یکى از پراختلاف‏ترین مسایل تاریخ زندگانى حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسى بخواهد همه اقوال را در این باره جمع‏آورى کند به بیش از بیست قول مى‏رسد.

عموم سیره نویسان اتفاق دارند که،تولد پیامبر گرامى در عام الفیل،در سال 570 میلادى بوده است.زیرا آن حضرت به طور قطع،در سال 632 میلادى درگذشته است،و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است.بنابراین،ولادت او در حدود 570 میلادى خواهد بود.

اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد رسول اعظم،در ماه ‏«ربیع الاول‏» بوده،ولى در روز تولد او اختلاف دارند.معروف میان محدثان شیعه اینست که آن حضرت،در هفدهم ماه ربیع الاول،روز جمعه،پس از طلوع فجر چشم به دنیا گشود،و مشهور میان اهل تسنن اینست که ولادت آن حضرت،در روز دوشنبه دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است. (1)

از این دو قول کدام صحیح است؟

بسیارى جاى تاسف است که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبى ما،به طور تحقیق معین نیست.این ابهام سبب شده که بسیارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاریخ قطعى نباشد،در صورتى که دانشمندان اسلام،نوعا وقایع و حوادثى را که در طى قرون اسلامى رخ داده است،با نظم مخصوصى ضبط کرده‏اند،ولى معلوم نیست چه عواملى‏در کار بوده که میلاد و وفات بسیارى از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.

فراموش نمى‏کنم هنگامى که دست تقدیر،نگارنده را به سوى یکى از شهرهاى مرزى‏ «کردستان‏» ایران کشانیده بود،یکى از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگارى نویسندگان اسلامى بسیار تعجب مى‏کرد،و مى‏افزود:چطور آنان در یک چنین موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت:این موضوع تا حدودى قابل حل است.اگر شما بخواهید بیوگرافى و شرح حال یکى از دانشمندان این شهر را بررسى کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادى از خود به یادگار گذارده باشد،آیا به خود اجازه مى‏دهید که با بودن فرزندان مطلع،و فامیل بزرگ آن شخص،که از خصوصیات زندگانى او طبعا آگاهند،بروید شرح زندگانى او را از اجانب و بیگانگان،یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟بطور مسلم وجدان شما چنین کار را اجازه نمى‏دهد.

رسول گرامى اسلام از میان مردم رفت،و فامیل و فرزندانى از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت مى‏گویند:اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست،و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافته‏ایم،بزرگ خاندان ما،در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین،چشم از جهان بربسته است.آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!

دانشمند مزبور،پس از شنیدن سخنان نگارنده سر به زیر افکند،و سپس گفت:گفتار شما مضمون مثل معروف است که:«اهل البیت ادرى بما فی البیت‏»و من نیز تصور مى‏کنم که قول امامیه،در خصوصیات زندگى آن حضرت که ماخوذ از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست،به حقیقت نزدیکتر باشد.سپس دامنه سخن به جاهاى دیگر کشیده شد که فعلا جاى بازگوئى آنها نیست.

دوران حمل

معروف این است که نور وجود آن حضرت،در ایام تشریق(یازدهم و دوازدهم و سیزدهم از ماه حج را ایام تشریق مى‏نامند)در رحم پاک‏«آمنه‏»قرار گرفت (2) .ولى این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که میلاد آن حضرت در ماه‏ «ربیع الاول‏» بوده است،سازگار نیست.زیرا در این صورت،باید دوران حمل‏«آمنه‏»را،سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم،و این خود از موازین عادى بیرون است و کسى هم آن را از خصائص حضرت محمد (ص) نشمرده است. (3)

محقق بزرگ،شهید ثانى(911-966)اشکال مزبور را چنین حل کرده است که:فرزندان اسماعیل به پیروى از نیاکان خود،مراسم حج را در«ذى الحجه‏»انجام مى‏دادند، ولى بعدا به عللى به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند.یعنى دو سال در«ذى الحجه‏»،و دو سال در«محرم‏»،و بهمین ترتیب. بنابراین،با گذشتن بیست و چهار سال،دو مرتبه ایام حج‏به جاى خود باز مى‏گردد و رسم اعراب بر همین جارى بود،تا این که در سال دهم هجرت که براى اولین بار،ایام حج‏با ذى الحجه تصادف کرده بود،پیامبر گرامى با القاء خطبه‏اى،از هر گونه تغییر اکیدا جلوگیرى فرمود،و ماه ذى الحجه را ماه حج معرفى نمود (4) و این آیه در خصوص جلوگیرى از تاخیر ماههاى حرام که رسم عرب جاهلى بود نازل گردیده است:

انما النسی‏ء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما» (5) .

«تغییر دادن ماههاى حرام نشانه فزونى کفر است.کسانى که کافرند بوسیله آن گمراه مى‏شوند یکسال آن را حلال مى‏شمارند و یکسال حرام‏».

روى این جریان،ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است.اگر روایات مى‏گوید که:نور آن حضرت در ایام‏«تشریق‏»،در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است،این دو مطلب با هم منافات ندارند.زیرا در صورتى منافات پیدا مى‏کنند که،منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم‏«ذى الحجه‏»باشد.ولى همان طورى که توضیح داده شد،ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادى الاولى بوده است.و چون آن حضرت در ربیع الاول متولد گردیده،در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است. (6)

اشکالات این بیان

نتیجه‏اى را که مرحوم شهید ثانى از این نظر گرفته است،صحیح نیست،و معنائى که براى(نسی‏ء)بیان نموده،از میان مفسران،فقط‏«مجاهد»آن را برگزیده و دیگران آن را طور دیگر تفسیر کرده‏اند و تفسیر مزبور چندان محکم نیست زیرا:

اولا-مکه،مرکز همه گونه اجتماعات بود و یک عبادتگاه عمومى براى تمام اعراب به شمار مى‏رفت.ناگفته پیداست که تغییر حج در هر دو سال،طبعا مردم را دچار اشتباه مى‏کند و عظمت آن اجتماع بزرگ و عبادت دسته جمعى را از بین مى‏برد. روى این نظر بعید است که قریش و مکیان راضى بشوند که آنچه مایه افتخار و عظمت آنهاست،در هر دو سال در دست تحول باشد و سرانجام مردم،وقت آن را گم کنند و آن اجتماع از بین برود.

ثانیا-اگر به دقت محاسبه شود، لازمه این سخن این است که:در سال نهم هجرت، ایام حج مصادف با ذى القعده بوده باشد.در صورتى که در همین سال،امیر مؤمنان‏«ع‏»، از طرف پیامبر«ص‏»ماموریت‏یافت که سوره‏«برائت‏»را در ایام حج‏براى مشرکان بخواند.مفسران و محدثان متفقند که آن حضرت،سوره مزبور را در دهم ذى الحجه خواند و چهار ماه مهلت داد و آغاز مهلت را دهم ذى الحجه مى‏دانند،نه ذى القعده.

ثالثا-معناى‏«نسی‏ء»اینست که:چون اعراب مجراى صحیحى براى زندگانى نداشتند، غالبا از راه غارتگرى ارتزاق مى‏نمودند.از این جهت،براى آنان بسیار سخت‏بود که در سه ماه(ذى القعده و ذى الحجه و محرم)جنگ را تعطیل کنند.از این جهت،گاهى از متصدیان کعبه درخواست مى‏کردند،که اجازه دهند در ماه محرم الحرام جنگ کنند و به جاى آن،در ماه صفر جنگ متارکه شود،و معناى‏«نسی‏ء»همین است و در غیر محرم،ابدا(نسی‏ء) نبوده است و در خود آیه اشاره‏اى بر این مطلب دیده مى‏شود.

«یحلونه عاما و یحرمونه عاما:

یکسال جنگ را حلال و یکسال حرام مى‏کردند».ما تصور مى‏کنیم راه حل مشکل این است که: اعراب،در دو موقع‏«حج‏»مى‏کردند.یکى ذى الحجه و دیگر ماه رجب،و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام مى‏دادند.در این صورت،ممکن است مقصود از اینکه:«آمنه‏»،در ماه حج‏یا در ایام تشریق،حامل نور رسولخدا شده،همان ماه رجب باشد،و اگر تولد آن حضرت را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم،در این صورت مدت حمل،هشت ماه و اندى خواهد بود.

پى‏نوشت‏ها:

1. «کافى‏»،ج 1/439.

2. فقط طریحى در«مجمع البحرین‏»،در ماده‏«شرق‏»،به صورت قولى که گوینده آن معلوم نیست،آن را نقل کرده است.

3. رسول گرامى،این حقیقت را با جمله زیر بیان فرمود:و ان الزمان قد اشتداز کهیئته یوم خلق السماوات و الارض:زمان به نقطه‏اى که از آنجا آغاز شده بود بازگشت،روزى که خدا آسمانها و زمین را آفرید.

4. سوره توبه/37.

5. «بحار الانوار»،ج 15/252.

6. علامه مجلسى،در«بحار»،ج 100/253،این محاسبه را انجام داده است.علاقمندان مى‏توانند به آن جا مراجعه بفرمایند،هر چند به اشکالى که در بالا یادآور شدیم،توجه نداده است.

روز هشتم ونهم ماه ربیع الاول:

روز هشتم ماه ربیع الاول:
۱٫شهادت امام عسگری علیه السلام
امام حسن عسگری علیه السلام در سال ۲۶۰ هجری در سن ۲۸ سالگی به دست معتمد عباسی به شهادت رسیدند۱٫ معتمد به عباسیین سفارش میکردکه بر آن حضرت تنگ بگیرند۲٫صدوق رحمه الله میفرماید:معتمد چندین مرتبه امام عسگری علیه السلام را حبس کرد.
۲۲ساله بودند که امام هادی علیه السلام به شهادت رسیدند, و مدت امامت آن حضرت شش سال بود. در شبی که فردای آن روز به شهادت رسیدندنامه های زیادی به مردم مدینه نوشته بودند۳٫
هنگام نماز صبح, بعد از آن که امام عصر علیه السلام آن حضرت را وضو دادندو جوشانده ای به حضرتش دادند, به شهادت رسیدند۴٫
وقتی مردم سامرا با خبر شدند, همه بازارها بسته شد و مردم کنار منزل آن حضرت جمع شدند. وزراء و اتباع خلیفه و بنی هاشم و علویات داخل منزل بودند. در سامرا صدای شیون و گریه از هر سو به گوش میرسیدو قیامتی بر پا شده بود.
امام زمان علیه السلام آن حضرت را غسل داده بعد از کفن آن حضرت بدن مطهر را جهت نماز آوردند. جعفر برادر حضرت جلو آمد که بر بدن مبارک نماز بخواند. همین که خواست تکبیر بگوید امام زمان علیه السلام در حالی که طفلی گندمگون, پیچیده موی, گشاده دندان مانند پاره ماه بودند از حجره بیرون آمدند و ردای جعفر را کشیدند و او را از آن مکان دور کردند و بر پدر بزرگوارشان نماز خواندند, و آن حضرت را نزد قبر پدر بزگوارش حضرت هادی علیه السلام دفن نمودند۵٫
جعفر این واقعه را برای معتمد نقل کرد. همه جارا در جستجوی حضرت گشتند, ولی اثری از آن حضرت ندیدند.
در سال شهادت امام عسگری علیه السلام _ سال ۲۶۰ هجری _ محدث جلیل جناب فضل بن شاذان نیشابوری از دنیا رحلت فرمود. او صاحب ۱۸۰ تا‌ُلیف است و امام عسگری علیه السلام سه بار بر او رحمت فرستاده اند۶٫
۱٫ارشاد: ج۲ص۳۳۶٫ کشف الغمه:ج۲ص۴۰۲٫ مستجاد: ص۲۲۶٫ اقبال: ص۵۹۸٫ فیض العلام:ص۲۰۷٫زادالمعاد:ص۳۳۴٫کافی:ج۲ص۵۶۱٫مصباح کفعمی:ج۲ص۵۹۶٫بحارالانوار:ج۹۵ص۳۵۵-۳۵۶،ج۵۰ص۳۳۴٫
۲٫قلاید النحور: ج رجب ص۳۳۴٫
۳٫بحارالانوار: ج۵ص۳۳۱٫
۴٫غیبت طوسی: ص۱۶۴٫ زادالمعاد: ص۳۳۴٫ کمال الدین: ص۴۷۳٫
۵٫فیض العلام: ص۲۰۹

۶٫قلاید النحور: ج رجب ،ص ۱۴۳-۱۴۴٫ تتمه المنتهی: ص ۳۵۰-

روز نهم ماه ربیع الاول: ۱٫آغازامامت حضرت ولی عصرعلیه السلام آغاز امامت حضرت صاحب الامر علیه السلام و غیبت صغرای آن حضرت پس از شهادت امام عسگری علیه السلام است, که تنها فرزند آن حضرت بودند۱٫ این روز عید شیعه و اولین روز امامت و خلافت آخرین خلیفه و حجت بر حق و منجی عالم بشریت حضرت بقیه الله الاعظم علیه السلام در سال ۲۶۰ هجری است۲٫ ۲٫قتل عمر بن خطاب در آخر شب نهم ربیع الاول سال ۲۳ هجری عمر بن الخطاب از دنیا رفته است۳, و قول اهل سنت روز چهارشنبه ۲۶ ذی الحجه اشت.



زیبا ترینها

زیباترین شروع:بسم الله زیباترین دین:اسلام

زیباترین خانه:کعبه زیباترین استاد:امام صادق(ع)

زیباترین عمو:حضرت ابوالفضل(ع) زیباترین غنچه:حضرت علی اصغر(ع)

زیباترین سرانجام:شهادت زیباترین لباس:احرام

زیباترین دوست:کتاب

زیباترین روز:جمعه زیباترین بیابان:عرفات

زیباترین کلام:لااله الاالله

زیباترین آواز:اذان زیباترین شهید:امام حسین(ع)

زیباترین بنا:حضرت ابراهیم زیباترین پرچم دار:حضرت عباس

زیباترین پیرمرد:حبیب ابن مظاهر زیباترین آواره:سلمان

زیباترین شب:قدر زیباترین خاک:تربت کربلا

زیباترین رحمت:باران زیباترین کلمه:عشق

زیباترین بانگ:تکبیر

زیباترین پارسا:حضرت علی(ع) زیباترین زندانی:امام موسی بن جعفر

زیباترین صابر:حضرت ایوب

زیباترین چشمه:زمزم

زیباترین نیکییکی به پدرومادر زیباترین عهد:وفا

زیباترین انسان:پیامبر (ص)

زیباترین مادر:حضرت فاطمه(س) زیباترین منتقم:حضرت مهدی(عج)

زیباترین سخن گو:حضرت زینب زیباترین قربانی:حضرت اسماعیل

زیباترین سنگ:حجرالاسود

زیباترین آغوش:آغوش مادر

زیباترین زمین:کربلا

زیباترین شعار:صلوات برمحمد وآل محمد(ص)

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

در يازدهم ذيقعده سال 148 هجري قمري در شهر مدينه و در خانواده حضرت امام موسي بن جعفر(ع) از دامان بانويي پاك نهاد به نام تكتم فرزندي متولد شد كه او را علي ناميدند وي بعدا به كنيه، ‌ابوالحسن و به لقب رضا خوانده شد .علي بن موسي عليه السلام 35ساله و بزرگترين فرزند خانواده خود بود كه پدر بزرگوارش به شهادت رسيد و با فضائل و شايستگيهايي كه دارا بود به تصريح پدر در سال 183 ه.ق مسئوليت امامت و رهبري شيعه و حفظ اصول اسلامي را به عهده گرفت. به طور كلي مدت امامت حضرت رضا عليه السلام به سه دوره تقسيم مي شود.

       * ده سال نخستين ، كه با زمامداري هارون الرشيد مصادف بود.

      * پنج سال بعد كه در حكمراني محمد امين فرزند بزرگتر هارون گذشت. 

       * پنج سال پايان امامت كه مصادف با حكومت مأمون مي شد، ‌و در همين دوره بود كه به ايران دعوت شد و اجبارا وليعهدي را پذيرفت.  

زندگي پر بار حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام صرف تعليم و بيان حقايق اسلام، تصحيح فرهنگ ديني مسلمانان، ‌مبارزه با مستكبران وخلفاي غاصب، ‌حمايت از مستضعفين و محرومين،‌ و رهبري نيروهاي انقلاب تشيع گرديد. مدت بيست سال به وظايف الهي و اجتماعي خوداقنمود، ‌و در ابلاغ كلمه حق سخت كوشيد و سرانجام پس از مبارزه و تلاش فراوان بر عليه خلافت بي عباس در سال 203 هجري به دست مأمون به شهادت رسيد و در قريه سناباد دفن شد و مرقدش زيارتگاه مسلمانان پارسا و شيعيان جهان گشت

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی


السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی

من که هرشام و سحر پرسش حال توکنم                  چه شودگرنفسی سیر جمال توکنم؟


دوست دارم که شودهستی من یکسره چشم           به امیدی که تماشای جمال توکنم


دوست دارم که شوم قطره اشکی شاید            هاشمی طلعت من تکیه به خال توکنم


به غم عشق توسوگنداگردست دهده               عمرراصرف تمنای وصال توکنم


قابل فیض حضورت نی ام اما بگذار                    زندگی چندصباحی به خیال توکنم


گرچه پرسوخته ام من ،زخداخواسته ام             که طواف حرم کعبه به بال توکنم.


ارام زندگی کن..

هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذير نيست.

با اين حال براي حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگري ‌ياراي مقابله با آب را ندارد.

نرمي بر سختي غلبه مي كند و لطافت بر خشونت.

همه اين را مي دانند ولي كمتر كسي به آن عمل مي كند.

انسان، نرم و لطيف زاده مي شود و به هنگام مرگ خشك و سخت مي شود.

گياهان هنگامي كه سر از خاك بيرون مي آورند نرم و انعطاف پذيرند

و به هنگام مرگ خشك و شكننده.

پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده

و هر كه نرم و انعطاف پذير، سرشار از زندگي است.

آرام زندگي كن!