کوفی بودن یعنی

کوفی بودن یعنی ، امام رو دوست داشتن ولی در امتحان و فتنه ی " زر و زور و تزویر " رد شدن ...

کوفی بودن یعنی منفعت کوتاه مدتی رو فدای مصلحتی بسیار بزرگتر کردن ...

کوفی بودن یعنی اینکه روز اول تشنه و راه گم کرده به امام رسیدن و سخاوتمندانه سیراب شدن ولی آب رو بر همون امام و خانواده اش بستن ...

 کوفی بودن یعنی دوازده هزار دعوتنامه نوشتن ، ولی سی هزار نفر سرباز  رو برای  محاصره کردن او گسیل داشتن ...
کوفی بودن یعنی حرف زدن و پای حرفت نموندن؛  شعار دادن ولی عمل نکردن ؛ عهد بستن ولی پیمان شکستن ...

کوفی بودن یعنی بهترین انسان روی زمین رو دعوت کردن ولی در کنار بدترین و شقی ترین انسانها ایستادن ...

کوفی بودن یعنی قلباً با امام بودن ولی شمشیر بر علیه امام کشیدن ...

کوفی بودن یعنی ...

اعمال شب و روز اول محرم

بدانكه اين ماه ، ماه حُزن اهل بيت عليهم السلام و شيعيان ايشان است و از حضرت امام رضاعليه السلام روايت استكه چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را كسى خندان نمى ديد و اندوه و حُزن پيوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه او بود و مى فرمود امروز روزى است كه حسين عليه السلام شهيد شده است .

 اعمال شب و روز اول محرم

 شب اوّل سيّد در اقبال براى اين شب چند نماز ذكر فرموده :

 اوّل : صد ركعت در هر ركعت حمد و توحيد بخواند .

 دوّم : دو ركعت در ركعت اوّل حمد و انعام و در دوّم حمد و يَّس .

 سوّم : دو ركعت در هر ركعت حمد و يازده قُل هُوَاللّهُ اَحَدٌ در روايت است از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله كه هر كه در اين شب اين دو ركعت نماز را بجا آورد و صبحش را كه اوّل سال است روزه بدارد مثل كسى است كه تمام سال را مُداومت به خير كرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بميرد به بهشت برود .

 و نيز سيّد براى هلال اين ماه دعاء مَبْسُوطى ذكر فرموده و اگر ممكن شود احيا بدارد اين شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن روز اوّل .

 بدانكه اوّل محرم اوّل سال است و در آن دو عمل وارد است :

 اوّل : روزه است و در روايت رَيّان بن شبيب از حضرت امام رضاعليه السلام مرويست كه هر كه در اين روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب كند چنانكه دعاى زكريّا را مستجاب نمود .

 دوم : از حضرت امام رضا عليه السلام منقولست كه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله روز اوّل محرم دو ركعت نماز مى كرد و چون فارغ مى شد دستها را بلند مى كرد و اين دعا را سه دفعه مى خواند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَديمُ وَهذِهِ سَنَةٌ

خدايا تويى معبود ازلى و اين سال

 
جَديدَةُ فَاَسْئَلُكَ فيهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّيْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ

تازه است از تو خواهم در اين سال نگهداريم را از شيطان و نيروى بر اين نفس

 
الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ [ياكَريمُ] يا ذَاالْجَلالِ

كه پيوسته به گناه فرمان مى دهد و سرگرمى بدانچه مرا به تو نزديك كند اى صاحب جلالت

وَالاِْكْرامِ يا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ يا ذَخيرَةَ مَنْ لا ذَخيرَةَ لَهُ يا حِرْزَ

و بزرگوارى اى تكيه گاه كسى كه تكيه گاهى ندارد اى ذخيره آنكس كه ذخيره ندارد اى پناهگاه

 مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ يا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يا كَنْزَ

آنكس كه پناهگاهى ندارد اى فريادرس آنكس كه فريادرسى ندارد اى پشتيبان آنكس كه پشتيبانى ندارد اى گنج

 مَنْ لا كَنْزَ لَهُ يا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ي ا عَظيمَ الرَّج اَّءِ ي ا عِزَّ الضُّعَف آءِ ي ا مُنْقِذَ

آنكس كه گنجى ندارد اى كه آزمايشت نيكو است اى بزرگ مايه اميد اى عزت بخش ناتوانان اى نجات بخش

 الْغَرْقى يا مُنْجِىَ الْهَلْكى يا مُنْعِمُ يا مُجْمِلُ يا مُفْضِلُ يا مُحْسِنُ

غريقان اى خلاص كننده هالكان اى نعمت بخش اى زيباپرور اى فزون بخش اى نيكوده

اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّيْلِ وَنُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ

تويى كه سجده كرد (و به كمال خضوع درآمد) برايت سياهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع

 الشَّمْسِ وَدَوِىُّ الْمآءِ وَحَفيفُ الشَّجَرِ يا اَللّهُ لا شَريكَ لَكَ اَللّهُمَّ

خورشيد و صداى ريزش آب و بهم خوردن درخت اى خدايى كه شريك ندارى خدايا

 اجْعَلْنا خَيْراً مِمّا يَظُنُّونَ وَاغْفِرْ لَنا ما لا يَعْلَمُونَ وَلا تُؤ اخِذْنا بِما

قرارمان ده بهتر از آنچه مردم گمان كنند و بيامرز از ما آنچه را كه نمى دانند و مگير ما را بدانچه

 يَقُولُونَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ

گويند بس است مرا خدا معبودى جز او نيست بر او توكل كنم و او است پروردگار عرش

 الْعَظيمِ امَنّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ اِلاّ اُولُوا الاْلْبابِ رَبَّنا

عظيم ايمان داريم به او و هرچه هست از نزد پروردگار ما است و اندرز نگيرند جز خردمندان پروردگارا

 لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ

منحرف مساز دلهاى ما را پس از آنكه هدايتمان كردى و ببخش به ما از پيش خود رحمتى كه براستى تويى بخشايشگر

 شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اوّل محرم ولكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شَراب تا بعد از عصر آن وقت بقدر كمى تربت تناول نمايد و سيّد روايت كرده فضيلت روزه تمام ماه را و آنكه روزه او نگه ميدارد صائم آن را از هر گناهى .

 روز سوّم روزى است كه حضرت يوسف عليه السلام از زندان بيرون شده هركه آن روز را روزه دارد آسان فرمايد حق تعالى بر او كارهاى مشكل را و برطرف كند از او اندوه را و در روايت نبوى صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله است كه دعايش مستجاب شود .

 روز نهم روز تاسوعا است از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه فرمود تاسوعا روزى بود كه جناب امام حسين عليه السلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند و ابن مرجانه و عُمر سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسيارى لشكر كه براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسين عليه السلام و اصحابش را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مَدَد نخواهند نمود پس فرمود پدرم فداى آن ضعيف غريب

زیبایی

زیبایی

دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی می ایستاد وبه کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کردبعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره می شد و یاد حرف پدرش افتاد :اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت رابفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم"دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا...و بعد شانه هایش رابالا انداخت و راه افتاد و گفت: نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمیخوام

چرا پرده کعبه سیاه است؟!

چرا پرده کعبه سیاه است؟!

سالانه به طور متوسط 10 تا 11 میلیون نفر زائر از کشورهای مختلف جهان اسلام برای زیارت مسجد نبی (ص) و بیت الله الحرام به عربستان سعودی عزیمت می کنند.

یکی از مهمترین ویژگی هایی که چشم هر زائر مسلمانی را به خانه کعبه مجذوب می کند، رنگ سیاه پارچه های نصب شده در اطراف خانه خدا است.

بر این اساس این سوال اساسی مطرح می شود که چرا پرده خانه کعبه سیاه است؟ نخستین بار چه کسى به خانه کعبه سیاه پوشاند؟

در قرآن کریم درباره رنگ پرده کعبه موضوعی نیامده است و از نظر تاریخى نیز درباره رنگ پرده کعبه آگاهى زیادى وجود ندارد.

با این وجود گفته شده که رسول خدا صلى الله علیه و آله بر کعبه پرده سیاه پوشاند. درباره پوشش و پرده کعبه بنا بر آنچه در برخى روایات‏ آمده، نخستین بار حضرت اسماعیل بر کعبه پرده انداخت‏، اما راویان اخبار (مورخان) بر این باورند که اسعد بن تبع حمیرى نخستین کسى بود که در عصر جاهلى کعبه را ابتدا با پوششى از چرم و سپس با پارچه‏هاى مخطط حریر یمنی پوشاند.

پس از آن نیز قریشیان به کمک هم پوشش کعبه را تأمین مى‏کردند و کعبه با چادرهاى خز زرنگار سبز و زرد و باکتان نازک پوشیده مى‏شد.

در همین حال به نقل از عباس بن عبدالمطلب نقل شده است: رسول خدا صلى الله علیه و آله در حج خود بر خانه کعبه جامه گران  بهاى سیاه پوشاند. در روایت ابن سعد، نوع پارچه مشخص نشده است، اما واقدى مى‏گوید: پارچه‏ها یمنى بود.

پرده کعبه در روایات داراى اهمیت فراوانى است و در برخى روایات از آن تعبیر به دامان خداوند متعال شده است که هر کس دست در آن دامان زند و به آن پناهنده شود در امان مى‏ماند.

تنها رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از فتح مکه مکرمه که اهل آن را بخشید در باره عبداللَّه بن خَطَل فرمود: عبداللَّه را بکُشید، گرچه به کعبه پناه برده باشد.

 

سعي كن در زندگي هميشه راههاي خوب و درست انتخاب كني

  سعي كن در زندگي هميشه راههاي خوب و درست انتخاب كني

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که ازیک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد ودخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم

من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت : آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم ! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است....
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه  حیرت کرده است.
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.
1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد