ارام زندگی کن..

هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطاف پذير نيست.

با اين حال براي حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگري ‌ياراي مقابله با آب را ندارد.

نرمي بر سختي غلبه مي كند و لطافت بر خشونت.

همه اين را مي دانند ولي كمتر كسي به آن عمل مي كند.

انسان، نرم و لطيف زاده مي شود و به هنگام مرگ خشك و سخت مي شود.

گياهان هنگامي كه سر از خاك بيرون مي آورند نرم و انعطاف پذيرند

و به هنگام مرگ خشك و شكننده.

پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده

و هر كه نرم و انعطاف پذير، سرشار از زندگي است.

آرام زندگي كن!

باید دوست داشتنی باشید

پیش از این‌كه بخواهید دوست داشته شوید باید دوست داشتنی باشید. بهتر است برای این كار موارد زیر را در نظر داشته باشید :

  • بهانه‌جویی و وسواس در مورد رفتار و گفتار شخص مورد علاقه‌تان را كنار بگذارید و رفتاری آرام داشته باشید.
  •  ایده‌آل‌های خود را بشناسید و فقط به خاطر این‌كه از تنهایی در بیایید دنبال ازدواج نباشید.
  • اگر مردی در شأن شما با شما رفتار نمی‌كند ارتباط را قطع كنید و منتظر تغییر رفتار و تبدیل او به یك خواستگار درست و حسابی نباشید.
  •  تغییر در رابطه را به دست زمان نسپارید. اگر چیزی امروز وجود ندارد فردا بدتر هم می‌شود.
  • از مردانی كه پیش از ازدواج تقاضای نامشروع دارند دوری گزینید. آنان اغلب با كسانی كه به درخواستشان پاسخ نمی‌دهند ازدواج می‌كنند. برای رفتاری كه خواستگارتان با شما دارد، حد و مرز بگذارید و اگر چیزی ناراحتتان می‌كند، حتما با او درمیان بگذارید.
  • او را برای ازدواج هول نكنید و پیشنهاد دهنده خواستگاری شما نباشید.
  • لزومی ندارد طرفتان همه چیزتان را بداند خصوصا تا وقتی قرار نیست با او ازدواج كنید.
  • آنقدر مجذوب او نشوید كه خود را دست كم بگیرید.
  • یك خائن همیشه خائن است. اگر رابطه‌ای را با دیگری به خاطر شما به هم زده است شما هم منتظر این اتفاق در مورد خودتان باشید.
  • مردها طوری با شما رفتار می‌كنند كه خودتان اجازه می‌دهید رفتار كنند.
  • در نرمش نشان دادن، هر دو طرف باید یكسان عمل كنند. هر مراسم خواستگار‌‌ی قرار نیست به ازدواج ختم شود. شخصیت خواستگار را خوب بررسی كنید و بیخودی دل نبندید و موضوع را جدی نگیرید.
  • نسبت به كسی كه برای خواسته‌های بحق شما انعطاف نشان نمی‌دهد، متعهد نشوید

غم عشق تو

آنكه بر خوان غم عشق تو مهمانم كرد
خاطرش شاد كه شرمنده ی احسانم كرد
گفته بودم كه ننوشم می و عشرت نكنم
فصل گل آمد و از گفته پشیمانم كرد
جان من از مرض عشق بفرمان تو شد
نازم آن درد كه شایسته ی درمانم كرد
هدهد باد صبا نامه ی بلقیس وشی
بر من آورد و از آن نامه سلیمانم كرد
آنكه از برگ گلش خار خلد بر كف پا
چشم بد دور كه جان سر م‍ژگانم كرد
گر دلت سنگ بود میشود از غصه کباب
گر بگویم که فراق تو چه با جانم کرد
دوش از زلف شكن در شكنت باد صبا
بسكه آشفته به من گفت پریشانم كرد
بی تو
ای غنچه دهانسیر گل و گردش باغ
غنچه سان، تنگدل و سر بگریبانم كرد
آفرین بر قلم شهد فشانت "آتش"
كه ز شیرین سخنی شهره ی ایرانم كرد