ولايت
همسر فرعون، الگویی برای جهانیان
قرآن کریم از قول همسر فرعون نقل می کند و می فرماید : «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّة ...»5؛ خداوند الگوی کسانی که ایمان آورده اند را، چه مرد و چه زن، همسر فرعون قرار داد .
به عبارتی بیان می کند که اگر می خواهید از کسی سرمشق بگیرید، از همسر فرعون سرمشق بگیرید.

امّا در مورد این که از کجای زندگی او باید سرمشق گرفت، می فرماید: «إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّة».
در مورد موقعیّت همسر فرعون خوب فکر کنید ! فرعون ادعای خدایی داشت و اهل مصر او را پرستش می کردند. همسر فرعون کسی است که در این کاخ بزرگ شده است و در آن زندگی می کند؛ برای او انواع و اقسام لذایذ فراهم است. او به خدا ایمان می آورد و این دعا را از خدا درخواست می کند.
دعای او، برای همه مؤمنین عالم حتّی مؤمنین امّت پیغمبر آخرالزّمان، سرمشق می شود. الگو شدن این خانم به خاطر معرفت و همّتی است که پیدا کرد و این درخواست را از خدا کرد.
همسر فرعون می گوید: خدایا من از تو یک چیز می خواهم و آن این است که خانه ای برایم پهلوی خودت در بهشت بسازی که نزدیک خودت باشم ؛ «رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّة».
این مطلب اشاره به این است که من تو را دارم و جز تو به هیچ چیز نمی اندیشم؛ لذا خدا به مؤمنین می گوید: از همسر فرعون یاد بگیرید که چه درخواستی داشته باشید.
از همسر فرعون یاد بگیریم و از خدا، قرب به خدا را بخواهیم . این آن چیزی است که باید عمرمان را صرف آن کنیم . راه رسیدن به این مقام هم ، عبادت، بندگی و اطاعت خداست.
هدف از آفرینش انسان این است که با اختیار خود، انسان شود؛ همه عالَم هستی ، بنده خدا است؛ مگر چیزی هم وجود دارد که مخلوق و بنده خدا نباشد؟ آن چه که خدا از انسان می خواهد، این است که با اختیار خودش این راه بندگی را طی کند؛ یعنی آنچه لازمه بنده بودن است، آنرا در عمل پیاده کند. وقتی هدف این باشد، باید گفت: هدف از خلقت انسان، بندگی خداست. اگر بخواهیم این تمام ابعاد مطلب را در یک کلمه بیان کنیم، باید بگوئیم: «لا اله الا الله؛ یعنی هیچ معبودی جز الله نیست و تنها باید او را پرستید.»
خود را واکسینه کنیم !
اگر آنچه را که هدف خلقت ماست، انجام دادیم، به هدف رسیده ایم و دیگر مصونیّت پیدا کرده و واکسینه می شویم .
وقتی هدف، بندگی خداست، با رسیدن به این هدف، دیگر چه نقصی در کار وجود دارد ؟ با رسیدن به این هدف، انسان در یک حصن حصینی قرار می گیرد.
پس کلمه توحید، توجّه به این نکته است که جز الله کسی قابل پرستش نیست؛ یعنی فقط باید او را پرستش کرد. وقتی گفتیم: فقط باید او را پرستش کرد، یعنی راه ما در عمل هم باید راه پرستش خدا باشد؛ یعنی باید مصداق «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» شویم ، در این صورت دیگر هیچ خطری در کار نیست. خطرها وقتی انسان را تهدید می کنند که در بین راه منحرف شود؛ امّا وقتی راه را درست طی کرد و به مقصد رسید، دیگر خطری نیست. پس کلمه «لا اله الا الله»، یک حصن و دژ مستحکمی است که هیچ خطری آن را تهدید نمی کند.
به عبارتی کسی که وارد این دژ شود، امنیت دارد و دیگر شیاطین نمی توانند خطری را متوجّه او کنند: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی».