چند مال شبهه ناک آری به کف؟

تا که باشی نرمْپوش و خوش علف

عاقبت سازد تو را از دین بری

این خودآرایی و این تن پروری

لقمه کآید از طریق مشتبه

خاک خور خاک و بر آن دندان منه

کان تو را در راه دین مغبون کند

نور عرفان از دلت بیرون کند

لقمه نانی که باشد شبهه ناک

در حریم کعبه، ابراهیم پاک

گر، به دست خود فشاندی تخم آن

ور به گاو چرخ کردی شخم آن

ور مه نو در حصارش داس کرد

ور به سنگ کعبه اش دستاس کرد

ور به آب زمزمش کردی عجین

مریم آیین پیکری از حور عین

ور بخواندی بر خمیرش بی عدد

فاتحه با قل هو اللّه احد

ور بود از شاخ طوبی آتشش

ور شدی روح الامین هیزم کشش

ور تو بر خوانی هزاران بسمله

بر سر آن لقمه پر ولوله

عاقبت، خاصیتش ظاهر شود

نفس از آن لقمه تو را قاهر شود

در ره طاعت، تو را بی جان کند

خانه دین تو را ویران کند

درد دینت گر بود ای مرد راه

چاره خود کن که دینت شد تباه