حکایت حمام رفتن بهلول
حمام رفتن بهلول
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنائی کرده و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه نکشید .
با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینارکه همراه داشت همگی را به استاد حمامی داد و گارگران حمام چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنائی کردند .
بهلول هفته دیگر به حمام رفت این مرتبه تمام کارگران با کمال احترام او را شستشو کرده و مواظبت بسیار نمودند ولی با این همه سعی و کوشش کارگران بهلول فقط یک دینار به آنها داد
کارگران پرسیدند : بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت با ما چیست ؟
بهلول گفت : مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمدم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم . تا شما ادب و رعایت مشتری های خود را بنمائید .
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت 9:58 توسط حاجی
|