دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نیامدی
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بـغـضهـا کـه در گـلو رسـوب شـد نیـامـدی
خلـیل آتشین سـخن ؛ تبر بـه دوش بت شکن
خــدای مـا دوباره سـنگ و چـوب شـد نیامـدی
بـرای مـــا کـه خــســته ایــم نه ؛ ولــی
برای عــده ای چـه خــوب شـد نیامــدی
تـمـام طـول هفته را به انتظار جـمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نیامدی
+ نوشته شده در دوشنبه نهم آبان ۱۳۹۰ ساعت 7:59 توسط حاجی
|