يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود
|
ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود |
|
|
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر |
آرى شود و ليك به خون جگر شود |
|
خواهم شدن به ميكده گريان و داد خواه |
كز دست غم خلاص من آن جا مگر شود |
|
از هر كرانه تير دعا كرده ام روان |
باشد كز آن ميانه يكى كارگر شود |
|
اى جان حديث ما بر دلدار بازگو |
ليكن چنان مگو كه صبا را خبر شود |
|
از كيمياى مهر تو زر گشت روى من |
آرى به يمن لطف شما خاك زر شود |
|
در تنگناى حيرتم از نخوت رقيب |
يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود |
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۰ ساعت 7:10 توسط حاجی
|