كاش ميشد كه مرا هم ببري
تو كه از نسل سپيد سحري
اين حوالي پر از بي خبري است
كسي از عشق ندارد خبري
دستها فصل دعا خشكيده است
قلب هر شاخه كبود از تبري
كاش اين پنجره ها بسته نبود
كاش ميشد خورشيد سپري
و خدا فرصت سبزي ميداد
تا دلم باز كن بال و پري
راستي چشم مرا پاسخ باش!
ميشود تا تو مرا هم ببري