ای دختر آفتاب ای همسر ماه


ای آنکه تو را ستاره ها خاطر خواه


این ذره به درگاه تو آورده پناه

من با که گویم این که بهارم خزان شده

ماهم به خاک تیره غربت نهان شده

بانوی بی نشان که به هرسو نشان زاوست

رفت از برم به قامت همچون کمان شده